چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه
چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه

دل تنگم...

آخرین ترم دانشگاه هم شروع شده. و به یک چشم به هم زدن تموم میشه...

مثل عمر من که هر روز داره میگذره..

میدونی این نه واسه مخاطب خاص هست نه عاشقانه هست فقط کمی دلتنگیه..

گاهی دلم تنگ میشه واسه خودم واسه خود سال 84 ام یا خود سال 87...

بهترین دوره زندگیم زود گذشت... خوب یا بد گذشت... نمیدونم چرا گاهی دلم میخواهد برگردم و فقط توی اون دوران زندگی کنم...

اون موقع ها پیش خودم میگفتم ازدواج  کنم زیباترین مرحله زندگیم شروع میشود...

الان راضی هستم ولی دلتنگیم بیشتر از رضایتم هست...

ازدواج منو عوض کرد... بهم بال و پر نداد و فقط بال و پرم رو گرفت ..

نمیدونم کی این بغض دلتنگی برای خودم  شکسته بشه ...

شاید هیچ وقت نشکنه و فقط خاطره بشه... شاید هم یه روز صبح لگد بزنم به تموم من هایی که من نیست و برگردم با یه چمدون...

 به اون من سابق با یه چمدون تجربه و باز هم خاطره...

شاید هم اون موقع دوباره به یه مرحله برسم که باز هم دلتنگ بشم واسه این دوره...

تنوع طلب نیستم ولی دلم تنگه ...

خیلی تنگه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد