چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه
چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه

بی عنوانم...

میدونین گاهی وقتها آدمها از بعضی مشکلات یه غول میسازن. بعد هر روز واسشون بزرگتر میشه این قدر بزرگ که یه دفعه نگاه میکنی میبینی تمام زندگیت و وقتت و همه وجودت شده فکر کردن به این مشکل. بعد مثل یه بادبادک میترکی. جوری که صداش دنیا رو بر میداره. ولی من یه کاری کردم قبل از ترکیدنم.رفتم... 

 رفتم وسط ماجرا ایستادم و بهش نگاه کردم. دیدم نه ه ه ه ... 

از این خبر ها نیست که. مشکل این قدر ساده بود که حتی ورق یه جور برگشت که چیزی بهتر اون چیزی که با این مشکل از دست داده بودم به دست آوردم. همیشه از مواجه با مشکل میترسیدم. و حالا چند وقت یاد گرفتم صورت مسئله رو پاک نکنم بلکه برم تو دلش و حلش کنم. حداقل اگه چیزی هم از دست بدم یه چیز خیلی بزرگ به دست میارم اونم  

آرامش روحی هست. راستی یه چند وقت هست یه جمله خیلی روی ریل مغزم داره راه میره...  

کسی که خوابیده میشه بیدارش کنی ولی کسی که خودش به خواب زده هرگز...

نظرات 3 + ارسال نظر
حمزه سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

واقعاٌ عالی بود...
بابا تو دیگه کی هستی.....(بقیش رو خودت تصور کن...)

خانه ای از نقطه و خط. سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ

سلام.
حالا سایه ی من سنگینه تو چی ؟
تو چند بار اومدی همکلاسی!
یلدا خوش بگذره.

امیلی یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ http://1writer.mihanblog.com

موافقم. مواجه شدن با خود مشکل باعث میشه بالاخره یه راه حلی پیدا بشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد